Simroz.org
مقالات

چرا حزب سوسیالیست انقلابی ایران روی تجربه انقلاب ١٣٥٧ فکوس کرده است؟ ابراهیم باتمانی

یک وجه مهم تلاش با ارزش دوره اخیر حزب ما دقیقا تمرکزروی تجاربهای اشتباه آمیز صورت گرفته در سال ٥٧، پیشگیری از تکرار مجدد آنهاو اطلاع رسانی درست در این زمینه به جامعه، از جمله در مقطعی که اعتراضات گسترش پیدا کرده و احزاب راست و چپ به تحرک در آمداند، بود. امری که همچنان باید روی آن تمرکز داشت تا راه پیروزی جنبشمان را هموارتر نماییم. از این رو به نظرم حزب کار خوبی دارد انجام میدهد. دارد به طبقه کارگر و زنان و جوانان و محرومان جامعه و آزادیخواهان و برابری طلبان و معلمان و دانشجویان و انسانهای شرافتمند و آنهایکه تشنه آزادی و زندگی بهترو مدرن و انسانی تر هستند هشدار میدهد که دنبال نیروهای که آینده آزادی و برابری و آرزوهای شما را مانند سال ٥٧ به شکست میکشانند راه نیافتید، حزب و سیاست و راهای بهتری در صحنه حضور دارد، آنرا انتخاب کنید تا دوباره سرمان به سنگ نخورد.
حزب دارد با درایت سیاسی و دید طبقاتی روشن میگوید مواظب باشید دوباره کلاه سال ١٣٥٧سرمان نگذارند، این یک احساس مسئولیت بزرگی است که ما داریم در قبال آینده این جامعه انجام میدهیم . حزب ما خود را مسئول میداند در مقابل اکثریت جامعه ی که هم درد و هم رنج و هم منفعت هستیم. از سر چنین مسئولیتی است که این پیام مهم و تاریخی را هشدار میدهد. در ایران جنبشهای متفاوت واحزاب متفاوت و با منفعتهای متفاوت وجود دارند. هر جریانی براساس منفعت و سیاست طبقه خود امروز تجارب انقلاب سال ١٣٥٧ را بررسی میکند و از درسهای آن برای آینده مورد نظرش درس میگیرد و تلاش میکند.
حزب ما تلاش میکند حقیقت را بگوید، نقطه قدرت و نقطه ضعف آن انقلاب را به نسل جوان معترض و سرنگونی طلب که پا به میدان گذاشته است و بدون یک ذره توهم میخواهد این نظام فاسد و دزد و آدم کش را سرنگون کند، منتقل میکند تا بدانند چه کار کند و دوباره به چاه دیگری نیافتند، که به نیرو پیاده نظام جریانات غیر کارگری و اپوزسیون بورژوازی تبدیل نشود . حزب ما بدون توهم و بدون سازش با جریانات راست ایرانی، چه سلطنت طلب و چه مجاهدین خلق و یا ناسیونایست ایرانی و قوم پرستها و ناسیونالیستها و امثال بنی صدر و دارودسته اش که همه شان در بستر جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری و ضدیت با آزادی و برابری و خوشبختی انسان وجه مشترک دارند، به میدان آمده تا به جامعه بگوید، نباید دنبال اینها رفت! حزب ما اعلام میکند این جریانات ربطی به منافع واقعی اکثریت جامعه ندارند و نباید دنبال روی از اینها کرد. اختلافات این جریانات با جمهوری اسلامی بر سر منفعت طبقه کارگر نیست، اختلافشان بر سر اینکه چرا زن در جامعه با بی حقوق مطلق و برده وار برخورد میشود نیست، اختلاف این جریانات با جمهوری اسلامی سر اعدام کردن انسانها به هر دلیلی که اعدام میشوند نیست، اختلافشان سر اینکه چرا مذهب جامعه را ویران کرده و یا باید از دولت جدا باشد نیست و…، چون اکثر این جریانات خودشان مذهبی هستند و مذهب را برای استثمار طبقه کارگر و بقای سنت مرد سالاری و زهر چشم گرفتن از زنان برابری طلب و اگاه و سنت شکن لازم دارند. اینها تلاش میکنند این دین جهالت را سر پا نگاه دارند، چون مذهب یک رکن اساسی و ایدئولوژیکی حاکمان سرمایه داری است.
تردید حول بر حق بودن انقلاب ٥٧ نیست و نباید باشد. اما باید با قاطعیت بر حقانیت نیروهای که همان سیاستها و تاکتیکها و اهداف های را که سال ٥٧ دنبال کردن و منجر به شکست انقلاب آزادیخواهانه ٥٧ و آمدن جریان فاشیست خمینی شد، تردید کنند و دوباره فریب آن سیاستها و تبلیغات عوامفریبانه همه با هم و پوپولیستی نخوریم. این نیروها اتفاقا در شکل دیگری همین دوره با همان سیاستها فعالتر شده اند و این مخاطڕه را باید جدی گرفت. طبقه کارگر ایران به خصوص شرکت نفت در سرنگونی شاه نقش جدی داشت، شیر نفت و بنزین ، را بست که نیروهای سر کوبگر شاه و ماشینهای جنگی آن حکومت را زمین گیر کرد. در عرض یک سال با تظاهرات گسترده و اعتصابات بزرگ توانست یک حکومت دیکتاتور و دزد و فاسد تا دندان مسلح شاهنشاهی را سر نگون کند. نقش بر جسته جریانات که خود را چپ و کمونیست میدانستند ونقش معلمان و زنان و روشنفگران آن دوران تاثیر بسزایی داشت جریانات اسلامی و آخوندها ونهضت آزادی و جبهه ملی و غیره هم فعال بودند و شرکت داشتند. اما توجه کنید نقط ضعف انقلاب ٥٧ چه بود و چرا شکست خورد؟ چرا یک حکومت دیکتاتور و دزد و فاسد سلطنتی سرنگون شد و به جای آن جمهوری اسلامی به مراتب فاسد تر و دزدتر و دروغگو تر و آدام کش تر جانشین آن شد ؟ چرا این همه زحمات و تلاش و خون دادن و خواست و آرزوهایی که برایش جنگیدیم همه بر باد رفتند؟. باید با دقت به علل آن و پاسخ به این چراها با مسئولیت کامل عمل نمود تا دوباره مرتکب همان سرنوشت و همان اشتباه نشویم! . اولین ضعف و اشتباه این بود که احزاب چپ و کمونیست و آزادیخواه آن دوره به دلیل سیاستهای پوپولیستی و دنباله روانه که داشتند هیچ طرحی برای گرفتن حکومت وقدرت گرفتن بعداز سرنگونی شاه رو میزشان نبود. تجربه و اشتباه دوم پلاتفرمها و شعارهای که داده میشد ناپخته و مخدوش و غیر طبقاتی بودند. پرچم سوسیالیست- کارگری و کمونیستی یا حکومت شورایی و بسیج جامعه حول آن در دستورشان نبود. تجربه و اشتباه سوم این بود که بخشا به جای پای فشاری به شعارهای محوری مانند آزادی برابری حکومت کارگری، برابری زن و مرد، جدائی مذهب ازدولت ،آزادی بی قید وشرط سیاسی، نه به اعدام و غیره یا نبود یا بسیار ضعیف بود، در مقابل بخشا به دام سیاستهای دروغین “ضد امپریالیستی” و “مستضعف” پناهی خمینی و غیره افتادند.
میتوان به موارد زیاتری اشاره نمود اما همین نکات گویای ضعف و باخت جنبش آزادیخواهانه ما در سال ٥٧ بود. اینها نقاط ضعف اساسی بود که ما در مقابل ضد انقلاب جمهوری اسلامی و جبهه ملی ها وبنی صدرها و بازرگان و آخوندها و مجاهدین خلق و جریان اسلامی شکست خوردیم . این جریانات از مدیا و پول و تبلیعات از طرف کشورهای غربی و امریکا و رادیو بی بی سی بر خودار بودند و الترناتیو داشتند و خمینی را رو به جامعه ایران مثل “رهبر انقلاب” معرفی کردند. بر عکس جبهه چپ و کارگری و آزادیخواهی دوران ٥٧ ، نیروهای راست ملی و اسلامی بر هدف خود آگاه بودند و میدانستند برای پیروزی بر ما باید به هر قیمتی شده نگذارند ایران بعداز شاه به ایران آزاد و خوشبخت و سوسیالیستی تبدیل گردد. شعارهای مشخص پوپولیستی و عوامفریبانه خود را داشتند، برای نمونه “آزادی استقلال جمهوری اسلامی”، “نفت رایگان” و غیره، “نه شرقی نه غربی” در حالی که خودشان دست ساخته و فرستاده آنها بودند .
اینها از شعارهای اصلی و اساسی جریان ارتجاع بود که متاسفانه بخش زیادی از “کمونیستها” و چپهای پوپولیست آندوره دنبال این شعارها افتاده بودند. و سرانجام بخش مهمی از نیروی ما را به سربازان کمک کننده به قدرت رسیدن همین رژیم فاشیست تبدیل کردند. نقش حزب توده و فدائیان اکثریت از نقش خود خمینی ویرانگرتر و جنایتکارانه تر بود برای شکست دادن روند انقلاب آزادیخواهانه سال ٥٧.
تمام تلاش دولتهای غربی و امریکا و جریانات راست ارتجاعی و اسلامیها و شخص خمینی جلاد این بود که مبادا کمونیستها قدرت بگیرند این اولویت دولتهای غربی و امریکا و این جماعت بود. امروز هم داستان دقیقا همین است. امروز هم همه بسیج شده اند که اجازه ندهند طبقه کارگر و زنان و جوانان سوسیالیستهای آزادیخواه که در صف مبارزه علیه جمهوری فاسد اسلامی است با سر نگون کردن رژیم قدرت را بگیرند. پایفشاری ما برای درس گرفتن از سال ٥٧ دقیقا به هدف مقابله با تکرار مجدد همان سناریو است. هدف حزب ما این است درحد و توان خودمان درروند سرنگونی جمهوری اسلامی راه درست و سیاست روشن و طبقاتی و برنامه روشن داشته و نقش پیشبرنده ای در جهت پیروزی آزادی و برابری و سوسیالیسم ایفا کنیم .
حزب ما تلاش میکند تاریخ صد سال مملو از جنایت و استبداد و زندان و اعدام و میدان داری اسلامیون و شونیسم و ناسیونالیسم گرائی ایران را پاک کند . و ما تلاش میکنیم تمام جریانات چپ و کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب درایران متوجه کنیم که اشتباهات ٥٧ تکرار نشود . حزب ما تلاش کرده و خواهد کرد فضای سیاسی مناسبتری به وجود بیاورد که در نبرد برای سرنگونی رژیم اسلامی طیف چپ و آلترناتیو سوسیالیستی با قدرت بیشتر به میدان بیایند. از این رو تلاش میکنیم در حد امکان به کاهش دوری سیاسی و پراکندکی احزاب چپ و کمونیست واقعا مسئول و غیر فرقه ای که خواهان به قدرت رسیدن طبقه کارگر و سوسیالیسم هستند کمک نمائیم.هر نیرو و فرد جدی اگر نقدی و یا انتقادی دارد به سیاستهای ما ، بفرمایند بگویند!
حزب ما تلاش میکند به زنان ایران بگوید راه نجات شما از دست اسلام و قوانین و شریعت و مرد سالاری و بی حقوقی و تبعیص و نابرابری و ظلم و ستم از دست نظام موجود سرمایه داری با حزب ما وکمونیستها همراه و هم سنکر شوید. ما به طبقه کارگر اعلام میکنیم که یک رکن پیشروی و پیروزی ما اتحاد طبقاتی جنبشمان و پیوستن به حزب سوسیالیست انقلابی و تبدیل آن حزب به ابزار مبارزه سیاسی و طبقاتی گسترده خود است. به جامعه ایران اعلام میکنیم ما “همه با هم” یک منفعت و یک زندگی همرنگ نداریم، .ما در جامعه ی زندگی میکنیم که اکثریت ٩٠ در صدی آن جامعه زیر فقر و فلاکت و دست تنکی زندگی میکنند، شب و روز کار میکنند اما هیچی ندارند. ما به این ٩٠ درصد تعلق داریم و حزب آنها هستیم. در مقابل ده در صد دیگر که سرمایه دار و مفت خور و اوباش و خون خوار هستند. این ده در صد حکومت جمهوری اسلامی و باز ماندگان شاه و دیگر اپوزسیون ملی و اسلامی که متعلق به آنها هستند را دارند. هم قبل از سال ٥٧ و هم بعداز آن حکومتهای فاسد شاهنشاهی و اسلامی حکومت همین ده درصدی ها بوده و هستند که با زور و سرکوب فریب و کلاه گذاشتن روی سر بخشی از ٩٠ درصد نامربوط به خودشان توانسته اند دولت خودشان را تشکیل بدهند. در همه این تاریخ مملو از سرکوب و جنایت و خونریزی همواره ارتش، سپاه ،بسیج ، حزب لله، زندان ، ساواک و ساواما و شکنجه گر، پولخورها و مساجد و مذهب وغیره را در اختیار داشته و دارند و از این مجرا از حاکمیت خود در مقابل خشم و نارضایتی ٩٠ درص جامعه حراست کرده اند. هیجکدام از نیروهای نامبرده این طیف ملی گرا و اسلامیها، چه در ایران و چه در اپوزسیون دوست ما نیستند، حتی در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، بر عکس عامل تمام بدبختیهای ما و عامل به بیراه بردن مبارزات آزادیخواهانه ما برای رهائی قطعی هسنتد .
ما تلاش میکنیم انقلاب آزادیخواهانه آتی ایران به نفع طبقه کارگرو زنان و جوانان مبارز و اکثریت جامعه تمام گردد.
به امید آن روز!
منبع: شماره ٣٦ نشریه سوسیالیسم امروز
www.simroz.org
٢٨ بهمن ٩٦
١٧-٢-٢١٨

Related posts

حکومت اسلامی آدم کش و امنیت ؟! ابراهیم باتمانی

Sosialism Imroz

نمایش انتخابات ریاست جمهوری در ایران را به میدان مبارزه علیه این رژیم تبدیل کنیم!

admin

رفراندوم حق مسلم مردم کردستان عراق است!

Sosialism Imroz

Leave a Comment