پنجم ماه می (۱۵ اردیبهشت) سالروز تولد بزرگمردی است که بیتردید در تحولاتِ فکری بشر نقش بیمانندی ایفا کرده، و با ورود به سومین سده، آثار وی در عرصههای نظریِ فلسفی، اقتصادی و علوم اجتماعی، و نیز در عرصهی مبارزات سیاسی و طبقاتی کماکان جهتدهندهی تغییر و تحولات مهم اجتماعی است. واقعیتی است که در صدسالگی تولد مارکس اولین انقلاب بزرگ به نام او در کشوری چون روسیه اتفاق افتاده بود، و در حدود یکصد و پنجاه سالگیاش انقلابهای بزرگ دیگری باز تحت نام او در چین، ویتنام، کوبا و دیگر کشورها روی دادند، اما اکنون در دویست سالگیاش دولت های آن کشورها، که حدود نیمی از جمعیت جهان را تحت پوشش داشتهاند، به درجات مختلف از افکار او فاصله گرفتهاند. با آنکه از این شکستها و عقب نشینیها، که خود تا حدی نیز معلول برداشتهای غیردقیق وعجولانه از نظرات مارکس بود، جهانبینی مارکسی را برای پارهای به زیر سؤال کشید، اما نتوانست و نمیتواند کلیت تفکری را که مارکس پیریزی کرد سست کنند.
همانگونه که او پیشبینی کرده بود، نظام سرمایهداری تمامی ساختارها و روابط ماقبل سرمایهداری را نابود کرد و «بازار جهانی»اش را به سرتاسر کرهی زمین گسترش داد و عمدهی نیروی کار و نیروهای طبیعت را تحت کنترل درآورد. میل به تمرکز هرچه بیشتر قدرت اقتصادی، قدرت سیاسیِ طبقهی سرمایهدار را نیز هرچه بیشتر کرد، و همزمان با پیشرفتها و تحولات عظیم اقتصادی، علمی، تکنولوژیک و اجتماعی، استثمارِ انسان و طبیعت و نابرابریهای اجتماعی را تشدید نمود. سرمایهداری پیشرفته و افسارگسیختهی امروزی که خود را در شکل نولیبرالیسم همراه با سلطهی جهانی انحصاریِ سرمایهی مالی و با بحرانهای ساختاری و ادواریاش عرضه، و انسان و انسانیتی بیگانه، منفرد و منزوی خلق کرده، همان ویژگیهایی را یافته که مارکس پیشبینی کرده بود.
«شبحی دراروپا می چرخد، شبح کمونیسم» این نخستین جمله مانیفست کمونیست است، کتابی به قلم کارل مارکس و فریدریش انگلس که در فوریه ۱۸۴۸ در لندن انتشار یافت و تا امروز کم و بیش به تمام زبان های دنیا ترجمه شده است. مایه شگفتی است که پس از گذشتن بیش از صد و اندی سال از مرگ مارکس (۱۸۸۳ – ۱۸۱۸) و انگلس (۱۸۹۵- ۱۸۲۰) دو اندیشمندی که چهره جهان را دگرگون کرده اند، هنوز مجموعه کامل آثار این دو منتشر نشده است.
مارکس، سراسر زندگی مبارزاتی خود را صرف تبیین نظری کمونیسم علمی و هم پراتیکی صرف کرد. وی، نه تنها یک تئوریسن برجسته، بلکه سازمانده مبارزه انقلابی بین المللی طبقه کارگر بود.
فعالیت مارکس ورفیق دایمی اش انگلس دراتحادیه کمونیست ها و تدوین مانیفست حزب کمونیست از اساسی ترین فعالیت هایی بود که در جنبش بین المللی کمونیستی برداشته شد. اصول اساسی جهان بینی پرولتری، برنامه و تاکتیک های کمونیستی برای تاسیس جامعه طبقاتی درمانیفست کمونیست تدوین شده است.
یقیناً منزلت مارکس در جهان امروز و در میان مارکسیست ها و کمونیست ها، کارگران آگاه، و انسانهای تحت ستم ویژه است، زیرا چه در نظر و چه در عمل مسیر چگونگی نجات بشریت از مظالم موجود را مشخص کرد. مارکس بر این اعتقاد پایه ای بود که، مادام مناسبات و شیوه ی تولید سرمایه داری منهدم نگردد، سخن از رهایی کارگران و ستمکشان از اسارت بی معناست. فعالیت های کارل مارکس در حوزه های فلسفی، اقتصادی و سیاسی بی نظیر است. مارکس به بهترین وجه آشکار نمود که ایدههای ما اساساً انعکاسی از جهان پیرامون ماست و در خارج از ذهن ما وجود دارند. او ثابت کرد، سرمایه داران از طریق استثمار نیروی کار، و با زور و سرکوب و اعمال دیکتاتوری توسط دولت هایشان توانسته اند بر سرمایه، و ثروت و سامان خود بیافزایند. مارکس، «انقلاب سوسیالیستی» را بعنوان تنها راه تغییر زندگانی فلاکت بار پرولتارها میدانست و همواره بر این عقیده پای میفشرد که بدون تحقق چنین امری، چرخ استثمار و ستم طبقات حاکم از حرکت باز نخواهد ایستاد. دویست سال از تولد، و یکصد و سی و پنج سال از درگذشت این انسان بزرگ و عالیقدر میگذرد. هرچند دنیا در این دو قرن تحولات شگرفی بخود دیده، معذلک باید با گفت، افکار و اندیشه های کارل مارکس فقط به دنیای قرن نوزدهم میلادی اختصاص ندارند و چراغ راهنمای بشریت برای همیشه اند. بگذارید مدافعین وضع موجود بدانند، آراء و آموزه های مارکس تا انهدام وجه تولید سرمایه داری بدست پرولتاریای جهان، از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهند شد. بگذارید طبقات دارا و هیأت های حاکمه ی جهان بدانند روزی آرمان مارکس، انگلس، و لنین که رهایی کل بشریت از چنگال مناسبات سرمایه داری است، توسط توده های کارگر و استثمار شونده محقق خواهد شد.