د. حقیقی

با قلبی سرشار از امید سنگر مبارزه را فتح میکنم
آنرا با خون خویش ، سرخ رنگ میکنم
همه را در خود فرا می خوانم
من زنم ، انقلاب فردایم
با کوله باری از واژه ها ، از سختی ها
با کوله باری از واژه ها ، از سختی ها
در رهم ، آمده ام
تا
گرسنگان عالم را سیر کنم
با نام آزادی در صف فردایم
خود را دوباره مینویسم
صبحم را با برابر بودن
گرسنگان عالم را سیر کنم
با نام آزادی در صف فردایم
خود را دوباره مینویسم
صبحم را با برابر بودن
فتح میکنم
من زنم انقلاب فردا منم
اگر من انقلابم ، پس با من همصدا شو
به من بگو کجاست زیباترین واژه ها
به من بگو کجاست زیباترین واژه ها
کجاست زندگی ،
کجاست عشق به آزادی
من در رهم ، من انقلابم،
فردای مبارزه منم
به من بگو تا آتش کشم هر آنکه نخواست باورم کند
سکوت نخواهم کرد
من زندگی را در نوردیده ام
و از چشمه های زندگی نوشیده ام
با تمام آزادگان
رقض آزادی کرده ام
با کبوتران پرواز کرده ام
آواز آزادی سر کشیده ام
من در قلب کوه متولد شده ام
با عقابان زیسته ام
در هر لحظه فریادی بوده ام
آنرا با تو سر کشیده ام
همراه با عشق
آتش آزادی افروخته ام
من زن انقلابم ، در خیابان زیسته ام
سوسیالیستم من ، چریکم
با دشمنان در افتاده ام
مرا دریاب که فردایم سرخ است
همچون پرچمم
رنگی از جوانان امروزم
که نسل سرخ فردایی را می طلبد….
من زنم انقلابم با من باش
همصدا باش در فردای آرزوهایم
من زنم
… 
