Simroz.org
مقالات

گفتگوی سوسیالیسم امروز با سلام زیجی در باره اعتصاب عمومی در کردستان و درسها و دستاوردهای آن

سوسیالیسم امروز: حزب سوسیالیست انقلابی ایران نیز، مانند دیگر احزاب سیاسی چپ و راست آن جامعه، طی فراخونی تحت عنوان “فراخوان حزب سوسیالیست انقلابی ایران به اعتصاب عمومی در کردستان علیه جنایات جمهوری اسلامی ،چهارشنبه ٢١ شهریور ١٣٩٧ وضرورت حمایت کلیه احزاب و شهروندان آزادیخواه در کل کشور از اعتصاب!”، جامعه را به اعتصاب کردن فراخوان دادید. سوال این است چرا چنین فراخوان و اعتصابی علیه جمهوری اسلامی برای حزب شما در این مقطع ضرورت پیدا کرد؟

سلام زیجی: فراخوان ما در این مورد در راستای سیاست پایه ای ما درقبال اتفاقات و تحولات سیاسی در ایران، و متکی بر بیان حقایق، پای فشاری بر شکل دادن به صف و سیاست و راه حلهای مستقل انقلابی و سوسیالیستی بوده وهست. در هر جایی روزنه ای برای نمایندگی کردن و تقویت جنبش آزادیخواهی و تاثیر گذاری به نفع آن صف و اهداف انقلابی وجود داشته باشد حزب ما در آن حضور خواهد داشت و فعالانه برای تحقق آن و عقب نشینی کردن به جنبشها و صفهای بورژوازی ، اعم از ناسیونالیست، شونیستی، اسلامی و پوپولیستی تلاش خواهد کرد. منطق و ضرورت فراخوان ما به اعتصاب و برخورد فعال ما به آن ازهمینجا نشأط میگیرد. برای مثال در همین رویداد دیماه ٩٦ و اتفاقات بعد در سال جاری نیز، که از سوی اعتراض بر حق علیه فساد واستبداد و جمهوری اسلامی به میدان آمد و از سوی دیگر دیدیم شعارهای ارتجاعی دیگر نیز در راستای منفعت ارتجاع شونیستی سلطنت طلبی یا مجاهد بالا آمدند که منجر به مواضع متفاوت ما با خیلی ها گردید، و ما به درست تسلیم “مردم” و”همه باهم” گفتن ها نشدیم. پرچم سوسیالیستی متفاوتری را بر افراشتیم وسیاست درستی را نمایندگی کردیم. ضمن اینکه از نفس آزادیخوانه مطالبات دفاع نمودیم و در پیشروی آن تلاش کردیم اما همزمان گفتیم مردم دنبال شعارهای ارتجاعی ناسیونالیسم ایرانی و مجاهد و یا ‌هذیان گوئی ترامپ و سیاست ضد آزادیخواهانه هیئت حاکمه امریکا نباید بیافتند. شما این پیام را از هیچ جریان چپ دیگری در آن مقطع نشنیدید که هیچ حتی گفتند “اپوزسیون نباید اپوزسیون اپوزسیون باشد”! و بعضا “فشار امریکا” را مثبت دیدند و هنوز هم مثبت میبینند!. ما گفتیم هر شکلی از اعتراض را حمایت نمیکنیم چنانچه صف آزادیخواهی و کارگری و برابری و آزادی و سوسیالیسم را نمایندگی نکند. بخشی از روند عقب نشینی آن اعتراضات بر میگردد به سیاستهای غلط همه با هم و سازش آشکار چپ با راست و قول دادنهای واهی “سرنگونی همین امروز” و خوشخیال کردن جامعه به بهانه دفاع جهانی و امریکا و اینکه بلاخره همه علیه رژیم هستیم و جنبش سرنگونی با قدرت بەجلو میرود و غیره. در هر صورت میخواهم تاکید کنم که همین سیاست منطق طبقاتی و سوسیالیست ما در باره همزمانی فراخوان به اعتصاب عمومی و مرزبندیمان با ‌قطب راست اپوزسیون فراخوان دهنده به اعتصاب ، عمل نمود. هر آدم بیطرف و منصفی میتواند با مراجعه مجدد به اطلاعیەهای رسمی حزب و حتی پیام شفاهی رفقای ما به این مناسبت به این واقعیت ها آگاه گردد.

ما در کردستان ایران نیز، با هر تفاوت و ویژگیهای که وجود دارد، با یک رژیم و زنجیره جنایت شناخته شده جمهوری اسلامی و همچنین با گرایشات و احزاب اپوزسیون و جنبشهای متضاد و متفاوتی روبرو هستیم که در کل ایران با آن دریگر هستیم. در هر جا بتوانیم با اتکاء به آن سیاست آزادیخواهانه و مستقلی که اشاره شد دخالت کنیم و نقش آفرینی نمائیم کوتاهی نخواهیم کرد. اتفاقاتی که زمینه اجتماعی امکانپذیر بودن اعتصاب عمومی را فراهم کرد این واقعیت را در مقابل حزب ما گذاشت که با همان متد و سیاستی که داشته ایم و داریم در برخورد به کل تحولات جاری در ایران، و با در نظر گرفتن ویژگی جامعه کردستان، در آن حضور فعال داشته باشیم و خودمان جامعه را به این اقدام اعتراضی علیه رژیم فرابخوانیم. در این راستا بود که ضرورت این فراخوان برای رهبری حزب مطرح شد. از سر مقابله اجتماعی با یک پدیده جنایتکارانه اعدام و در گام بعدی علیه یورش تروریستی و گستاخانه به اپوزسیونی بود، که حتی خود ما در هیچ میدان اصلی مبارزه وجهه مشترکی با آنها نداشته و نداریم. ولی تفاوتهای سیاسی ما با این اپوزسیون مانع مقابله و فراخوان ما علیه چنین رژیمی نشد که همین یورش گستاخانه را قبل از ضربه به حزب معینی، میدانستیم که هدف فراتری را تعقیب میکند. هدف محوری رژیم با این اعدامها و همزمان حمله نظامی به اپوزسیون، طبق نقشەی از قبل آماده شده و هماهنگی که داشت در گام نخست مرعوب کردن و ضربه زدن به كل جنبش آزادیخواهی و کارگری در ایران و کردستان بود و همزمان قدرت نمائی ذبوحانه نظامی در مقابله با رقیبان مرتجع و همقطاران خود در منطقه و گام بیشتر رو به جلو نهادن در کنترل و تحت سیطره خود قرار دان حاکمان عراق و کردستان عراق.

اعدام جنایتکارانە سه جوان زندانی سیاسی همزمان، که ماها و سالها بود همه احزاب و افکار عمومی ایران و جهان و نهادهای بین المللی را به خود جلب کرده بود و از هر سو به ایران فشار آورده شد که دست به این جنایت نزند اما وقتی این رژیم جانی به همه این تلاشها و فشارها از جمله درخواست مکرر مادرانشان جواب نداد و کار جنایتکارانەاش را اجرا نمود باعث شد که جامعه به این حرکت جنایتکارانە واکنش نشان دهد و صدای اعتراض خود را رو به همگان نشان دهد. رویداد حمله به مقرات حزب دمکرات نیز شعلەی این آتش و نفرت را ابعاد بیشتری بخشید . همگی این رویدادها که عمدتا در جامعه کردستان ایران متمرکز بود ،طبیعی بود در آن جامعه زمینه بسیار مساعدی برای اعتراض علیه آن جنایات صورت بگیرد. در چنین شرایطی و با توجه به ویژه گی های خاص جامعه کردستان روشن بود فراخوان علیه رژیم با پاسخ مثبت رو برو خواهد شد. ما میدانستیم کەدر این اقدام حزب ما تنها نیست اما تشخیص دادیم نفس شکل گیری اعتراض به این جنایت از جمله به جنایت علیه اعدام جنایتکارانەآن سه نفر، که بنظر بستر اصلی خشم اجتماعی در جامعه را فراهم نمود ، تصمیم گرفتیم در آن نقش خود را ایفا کنیم و نگذاریم به این مناسبت و اعتراض بر حق ، به زیان جنبش آزادیخواهی و کارگری در کردستان و بویژە در ایران بهره گرفته شود. بر این باور بودیم کە نباید اجازه داد این اعتراض با خرافات ملی گرایانەو بدون در نظر گرفتن شرایط ویژە آن رویداد معین دوباره تئوریهای غلط و فریبنده “همه رنگ بودن” و “همه با هم بودن” به عنوان رمز موفقیت “احزاب” و “مردم” در بوق کنند. در آخر دیدیم همه فراخوان دهندگان دو طیف چپ و راست کم و بیش همین روش تبلیغاتی را در پیش گرفتند و ما برای خنثی کردن آن به سهم خودمان همان روز و همزمان با اعلام پیروزی اعتصاب ، نسبت به پیروزی این حرکت انقلابی موضع گرفتیم و صمیمانه به اعتصاب کنندگان تبریک گفتیم و همزمان هشدار دادیم، از جمله اعلام نمودیم :
” تردیدی نیست با این اعتصاب پیام محکمی به “نه به اعدام!” و “نه به تروریسم و جنایتهای اخیر جمهوری اسلامی!” داده شد. تا اینجا کار بسیار با ارزشی صورت گرفته بود، اما کافی نیست!، باید این حرکت و دستاوردهای آنرا در راه اتحاد و همبستگی هر چه بیشتر با مبارزات کارگران و زحمتکشان و کلیه مبارزین راه آزادی و برابری در کل کشور علیه رژیم جانی اسلامی بکار گرفت، باید آنرا در راستای منفعت و اتحاد طبقاتی کارگران سراسر کشور بکار گرفت، صرف تبلیغات حول “جنبش انقلابی کردستان” و”مردم کورد” و برخی شعار و تحریکات و تبلیغات دیگر ناسیونالیستی و غیره نه تنها گمراه کننده و اشتباه آمیز هستند، که ربطی به صف آزادیخواهی و حقیقت ندارد حتی اگر در زرورق “چپ” و “انقلاب کارگری” هم پیچیده شود!، به علاوه ‌تاریخ و تجربهای بیشمار،از جمله در کردستان و مناطق کردنشین بارها به ثبوت رسانده است که مبارزات آزادیخواهانه، از جمله برای شکست دادن ارتجاع دولت مرکزی و سرکوب و ترور آن علیه شهروندان، و همچنین تلاش برای “رفع ستم ملی”نیز، مادام به سیاست و اهداف جنبشها و نیروهای بورژوا- ناسیونالیستی و حول دعوای آنها بر سر سهم خواهی بورژوائی خود از دولت مرکزی گره زده شود، جزء شکست و ناکامی هیچ دستاوردی از جمله برای شهروندان تحت سرکوب کرد زبان بدنبال نخواهد داشت!
ازهمه اعتصاب کنندگان، و به ویژه از طبقه کارگر و زحمتکش و آزادیخواه جامعه کردستان و نیروهای هشیار سوسیالیستی میخواهیم، با تمام توان و انرژی خود اجازه ندهند نتایج پیروزی اعتصاب بر حق علیه ارتجاع اسلامی و علیه اعدام وترور آن رژیم برای مقاصد های دیگری مورد بهره قرار گرفته شود. باید آنرا در جهت تقویت، اتحاد و تعمیق خشم انقلابی و آزادیخواهانه کارگران و زحمتکشان مقیم کردستان و کل جامعه ایران علیه نظام وحشی جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار در کردستان و ایران بکار گرفت و علیه آنها صف مستقل، آزادیخواهانه و سوسیالیستی خود را به میدان آورد تا آزادی و برابری واقعی را با قدرت اجتماعی و زور سازمانیافته طبقاتی خود بدست بیاوریم!”

بدین ترتب فراخوان و شرکت ما با این هدف صورت گرفت که ضمن تقویت مبارزه و اعتراض جامعه در قالب اعتصاب عمومی علیه اعدام و یورش نظامی علیه اپوزسیون در کردستان عراق تصمیم گرفتیم سیاست متفاوت و سوسیالیستی را در این جریان نیز نمایندگی و تقویت کنیم. گفتیم نباید اجازه داد اعتراض بر حق کارگر و کمونیسم و صف آزادیخواهی جامعه کردستان ، مانند موارد زیادی در سراسر کشور قربانی سیاستهای دست راستی احزاب و دولتهای بورژوائی و چپ دنباله رو و پوپولیست همیشه در حال “تحلیل و بررسی” شود. گفتیم نباید گذاشت در این پوشش بخاطر “کردستان” واقدام “همگانی” صف و صدا و مطالبه جنبش کارگری و سوسیالیستی در میان هیاهوی ناسیونالیستی-پوپولیستی و تئوریهای راست تئوریزه کننده عناوینهای مانند”جنبش کردستان”، “مردم کورد” و “خلق کردستان” که از یک جریان مرتجع مذهبی تا یک ناسیونایست و فاشیست کورد و تا جناح چپ آن جنبش در سایه این نوع مفاهیم فعالیت میکنند و تبلیغ نمودند، مخدوش واقع گردد. ما مطمئن هستیم و باور داریم کە نقش مفید در این باره ایفا کرده ایم و این گام ما، انعکاس جدی اجتماعی داشته است ، هر چند باید متاسفانه اقرار کرد فضای جامعه کردستان نیز تا این لحظه تحت فشار تبلیغاتی و فرهنگ ناسیونالیستی و چپ ملی گرا است که تحت نام عناوین فوق و”حق تعین سرنوشت” تیشه به ریشه خود آگاهی طبقاتی صف کارگران و کمونیستها زده است.

سوسیالیسم امروز: حزب شما چرا در فراخوان “جمع نیروهای چپ” حضور نداشت و خود راسا فراخوان داد؟ نقش آنها را در این رویداد چگونه میبینید؟

سلام زیجی: اولا آن یکی دو حزب اصلی شرکت کننده، بنا به دلایل بسیار روشن تاریخی در تخریب صف کمونیستها و تحمیل انشعابات بخاطر منفعت خودشان، و بنا به سنت و سیاست سکتاریستی و ضد انتقادی و همچنین بنا به سبک رهبری ماداملعمری پدرانه و سنتی شان که هموار متکی به شگردهای دیپلماتیک و محفلی و زیر زمینی اند، روشن بود به حزبی که بطور شفاف و علنی به تاریخ و عملکرد و سیاست آنها نقد جدی داشته است و حاضر به “لبیک” گفتن به هیچ کسی نیست معلوم است به آن مراجعه نمی کنند، یا بقول محافل عقب مانده درونی خودشان “مطرح”مان نمی کنند!. شما باید گروه خونتان به گروه خونشان بخورد تا بتوانی در جمع گرم محفلی شان جای پیدا کنی. آنها را ما با رگ و ریشه میشناسیم کەچه طیف و چەرهبران “مهمی” در شکست و تخریب صف کمونیستی در همین جامعه کردستان و تقویت صف مرتجعین ضد کمونیست نقش ایفا کرده اند. از اینرو باید بگویم آنها بنا به این دلایل به ما مراجعه نکردند تا پاسخها و تفاوتهای فیمابین طرح گردد، و معلوم شود توافقی حاصل میشود یا نه.

بنظرم همه باید این واقعیت را بدانند که سکاندار و پیشنهاد دهنده این حرکت “مشترک چپ” در کردستان خوب بلد است که چگونه و از کجا میتواند”چپ” مورد نظر خودش را، حتی اگر هزار بار به آنها نیز گفته باشد نامربوط به جامعه و بی نقش و روشنفکر و شکست خورده هستید و به سازمان ما و به جنبش انقلابی کردستان خیانت کرده اید و ضربه زده اید، در چنین مقاطعی که اطلاع هم دارد خود آن چپ و یا فلان حزب معین در بحران و ریزش نیرو گرفتار است و فقط تابلوش باقی مانده و چند “کادر” با “اعتماد بنفس” دارند، با ابتکار خاصی در هماهنگی از پیشی با جریانات دیگر”کورد” در “جنبش کردستان” این چپ را با خود همراه و کش میکند. این همراه شدن بدون وجود مرز و سیاست شفاف و روشن کمونیستی نتیجه اش این شد که نتوانیم در این فراخوان بطور بر جسته ای صدا و تریبون روشن کمونیستی را به احتزاز در بیاوریم و این اعتصاب بر حق و درست را به نفع جنبش کارگری و سوسیالیستی آنطوری که میبایست و ممکن بود تمام کنیم و به کرسی بنشانیم.

بدین ترتیب، تا جائی که به نقش آن “جمع چپ” بر میگردد زیر هژمونی و با ابتکار و امکانات هدایت کننده اصلی رهبری سازمان مقیم “زرگویز” گرد هم آمدند و به نمایندگی این یکی دو سازمان و یکی دو جمع چپ دیگر، توانست هم در قالب “فراخوان چپ مشترک” عمل کنند و خود را در راس قرار بدهند و هم به عنوان “رهبر جنبش خلق کرد”، و هماهنگ کننده چپ و راست احزاب کردستان وامتیاز گرفتن و کارت قدرت نشان دادن به هم جبهه های “مشترک” دیروز خود مانند سازمان خبات و “حزب کومله” و “حزب دمکرات کردستان ایران و دیگر”احزاب جنبش انقلابی کردستان” قدرت نمائی کنند و هم با آنها (مرکز اسلامی- ناسیونالیستی) به نمایندگی از این چند سازمان چپ “جنبش کمونیستی”، هماهنگی ایجاد کنند و سر آنجام کل ماجرای این اتحاد را به نفع سنت سیاسی چپ ملی خود مورد استفاده قرار دهند و صف مستقل کارگری و کمونیستی را یکبار دیگر در کردستان در قبال بورژوازی و ناسیونالیسم کرد مخدوش و تضعیف نمایند.

در هر صورت، چنانچه و به هر دلیلی ما را نیز از پیش دعوت میکردند به اقدام مشترک “چپ” شخصا هرگز امضاء پای متن سیاسی فراخوان تهیه شده آنها نمی گذاشتم. از متن سیاسی فراخوانشان تا سکوت معنی دار آنها در قبال نقش و تبلیغات مسموم احزاب ناسیونالیست و جریانات فاسد سیاسی مانند “حزب کومله” و تا میزگردهای بعدی “مشترکشان”، از جمله میزگرد تلویزین کومله در استکهلم با احزاب دو طیف چپ و راست جمع شده بر سر یک سفره “دمکراتیک” و در کمال صلح و آرامش برنامه اجرا کردند. همه میدانیم که نتیجه منفی چنین اتحاد و بد و بستانی برای آینده سرنوشت کارگر و سوسیالیسم و جنبش طبقاتی ما به شدت مسموم کنند و عامل بازندگی چپ و کارگر در قبال بورژوازی و ناسیونالیسم خواهد بود. و البته علیرغم این نقش منفی و مخاطرات، از آنجا که آن جامعه فقط میدان حضور و نقش آنها نیست، ما کارگران و سوسیالیستهای ضد ناسیونالیست و ضد سرمایه دار هم فعالیت داریم، به آسانی نمیتواند سفره مشترک “کوردی” بین کارگر و سرمایه دار کورد پهن کنند.

اما مستقل از این تفاوتها و اشتباهات بنیادی که در قالب نادرست و غیر واقعی و مردم پسند “اتحاد” بخورد جامعه میدهند و گویا پیروزی این اعتصاب حاصل “اتحاد راست و چپ” بوده، که قویا ما چنین ادعای را نادرست و رد میکنیم! و آنرا حتی مضر و بازدارنده ارزیابی و معرفی میکنیم و در مقابلش جنبشمان را به مقابله دعوت میکنیم. ولی همچنانکه قبلا گفتیم با صورت مسئله ضرورت اعتصاب فراخوان دادن و نفس ضرورت اقدام اجتماعی علیه اعدام و جنایات رژیم مشکلی نداشتیم و موافق چنین اقدامی بودیم و خود ما نیز مستقلا اقدام کردیم چرا که درست و مفید دانسته و میدانیم. اینکه هر جنبش و جریانی ساز خود را زده یک پدیده واقعی سیاسی است که فقط مختص به جامعه کردستان هم نیست. مشکل ما بر سر محتوای کار و به هم زدن صفوف سیاسی جنبشی و طبقاتی عمیق و تاریخی جنبش ما و جنبش بورژوا- ناسیونالیستی کورد در پوشش کمونیست است، که از جانب آن چپ عملا بنا به متن فراخوان و عملکرد تبلیغاتی بعدی خود و سکوت معنی دارشان در رابطه با هماهنگی شان با آن مرکز کذائی بورژوازی کورد، و اینکه حتی سکوت معنی داری کرده اند در باره تبلیغات دروغین و ناسیونالیستی- فاشیستی برخی از نیروهای احزاب ناسیونالیستی در قبال اعتصاب ، همه و همه گویای بی ربطی کار این دوستان به امر واقعی کارگر و کمونیسم و صف مستقل آزادیخواهانه در جامعه کردستان در تقابل هم با رژیم و هم با بورژوازی کورد بود.

سوسیالیسم امروز: بخشی دیگری از نیروهای چپ از سر انتقاد از اعتصاب و به ویژه فراخوان دهندگانش برخورد نموده اند و در نهایت آنرا به نفع کارگر نمی دانند مثلا به دلیل فراخوان همزمان “مرکز همکاری احزاب کردستان” به اعتصاب؛ نظر شما در باره این بخش از چپ چیست؟

سلام زیجی: بنظرم این آنسوی سکە ی میتواند باشد که به هر قیمتی و به هر بهانەای دارد در پوشش “جنبش کمونیستی” به ناسیونالیسم و به جنبشهای دست راستی و پوپولیستی سرویس میدهد تا “تودەای” شوند. آنسوی سکە چپ ملی و پوپولیستی میباشند که “این اعتصاب قدرتمند” را صرفا به “نفع کارگر و زحمتکش” میداند و علاقمند است خود فریبی کند و به کسی هم توضیح ندهند پس ناسیونالیسم و احزابش در این اعتصاب کجا رفته بودند و قتی شما به تنهایی تشریف داشتید؟

اگر توجیه این دوستان برای رد نفس اعتصاب آن “مرکز” ارتجاعی است، پس شما چرا هنوز هم با اغراق از “جنبش دیماه” ” احتراض توده مردم” حرف میزنید که در آن جنبش و توده مردم از ترامپ تا ولیعد و رجوی و من و شمادر آن نقش داشتیم و فراخوان میدادیم و هر کسی هم مهر خودش را به آن کوبید. بنظر میرسد برای بخشی از چپ، ناسیونالیسم کورد خطرناکتر میتواند ظاهر شود از شونیسم فاسد و همیشه جنایتکار” فارس”، که همه میدانیم چه “مستقل” و چه در سنگر مشترک با جمهوری اسلامی از” دیماه” تا “دریای خزر” تا “دفاع از تمامیت ارضی”، تا کاسه لیسی برای امریکا و دفاعشان از محاصره اقتصادی و حمله نظامی و غیره و دفاعشان از ارتش و حتی سپاه پاسدارن داستان زندگی آن ناسیونالیسم به شدت خطرناک با ما در مبارزه مان در کل کشور است. حال این “گیر” دادن نادرست و ” منزه طلبانه” بنظر میرسد تلاش ناموجەای برای توجیه عدم ایفای خود باشد.

فراخوان و نقش حزب ما و نقش پر رنگ فعالین جدی جنبش کارگری و اجتماعی که ماهیت و سیاست عملکرد آنها در اطلاعیه چند نهاد کارگری و اجتماعی در جامعه کردستان فرموله شده است نشان داد که شرکت فعال و بدون تخفیف و سازش روند کمونیستی در این رویداد بسیار ضروری و لازم بود. و نشان داد اتفاقا در آن رویداد جامعه فقط دو صدای راست و کمی متمایل به چپ را نشنید بلکه همزمان فراخوان و صدای روشن و رزمنده و مستقل صف سوم، یعنی صف سوسیالیستی و کارگری را هم بخوبی شنیدند، با وجود تلاش هر دوی آن دو “جبهه” برای اعمال سانسور و نادیده گرفتن صدای سوم صف کارگران و سوسیالیستهای بی تعارف دیگر از جمله صدای حزب سوسیالیست انقلابی ایران. علیرغم میل آن دو طیف بخش قابل توجه ای در جامعه کردستان در این مناسبت اعتصاب نیز بر ضرورت شکل دادن به ‌قطب سوم و جنبش انقلابی سوسیالیستی پای فشردند!. ریشه و زمینه اجتماعی و طبقاتی آن بر میگردد به اینکه این جامعه فقط بین ناسیونالیسم و جناح چپ آن جنبش تقسیم نشده است! صف مستقل کارگری و سوسیالیستی، صف بدون تخفیف ضد ارتجاع قومی گری و اسلامی گرای و اینکه جامعه کردستان با وجود هر ویژگی منفی و مثبتی که دارد، تافته جدا بافتەی از جامعه ایران نیست، و اینکه جامعه کردستان حتی برای رهایی از زیر بار ستم ملی نیز به اتحاد با کل طبقه و صف آزادخواهانه و جنبش سوسیالیستی در ایران نیازمند است، نه ناسیونالیسم کورد بی آبرو و همیشه سر بزیر و “آش بتال” كن و متکی به دولتهای دیگر. جامعه ای که چهل سال تجربه ناکامی و شکست سازمانها و سنتهای سیاسی را دارند دوباره پناه بردنشان به آن مصادف با خودکشی و استقبال مجدد از شکست است!و بلاخره آن جامعه و بخش کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان آن، بر عکس دیگر سنتهای موجود چپ، متعهد به تاریخ جنبش کمونیستی خود است و حامل سنت و پرچم و خون جانباختگانی است که با زنده باد سوسیالیسم ومرگ بر سرمایه داری و ننگ بر ناسیونالیسم و خرافەی دینی جان باخته اند و یا در زندانها آزار و شکنجه و اعدام شده اند.

در نتیجه اگر کسی دلش برای این بخش و این صف می تپد قاعدتا میبایست میآمد برای آن تلاش نماید و از زاویه آن جنبش فراخوان اعتصاب میداد، در آن شرکت میکرد و حرف متفاوت مستقل خودش را هم میزد. شخصا آرزو داشتم و هنوز هم دارم که نیروها و شخصیت های کمونیست زیادی پیدا شوند مانند ما سیاست و حرفشان از دو ‌طیف ناسیونالیستی و چپ پوپولیست ودنبال کنندگان جنبشهای بورژوازی متفاوتر باشد و بیایند با هم کار کنیم. چرا آنها با این پروندهای مملو از شکست و ناکامی و ایجاد تشدد و پراکندی در صفوف جنبش چپ و کمونیستی که زیر بغل خود دارند میتوانند در این شکل هم شده با هم کار کنند، ماهایی کە به جز صداقت و رزمندگی و کارگری و آگاهی به منفعت طبقاتی خود و تلاش برای تحقق آزادی و برابری و پای فشاری به منفعت طبقاتی و سوسیالیستی روشن خود هیچ منفعت و هدف دیگری نداریم و نخواهیم داشت نباید بتوانیم مسئول پذیر باشیم و در یک صف واحد قرار بگیریم؟ چرا باید مانند خیلی ها متاسفانه باید یک شیخ رهبر داشت تا بتوان دورش جمع شد؟ چرا نباید بتوانیم مانند همان سنت تشکلیابی و فعالیت جمعی کارگری و کمونیستی در مراکز کارگری، در شکل احزاب سیاسی متحد و با رهبری جمعی و متکی به درایت وتصمیم جمع دست همکاری به سوی همدیگر دراز نکنیم، اگر واقعا میخواهیم کار جدی در همین زمین صفت و سخت مبارزه طبقاتی انجام بدهیم چرا منتظر هستید؟ بیاید جلو این گوی و این میدان! میدان بازی و نبرد و جنگ جدی و نهائی علیه بورژوازی و جمهوری اسلامی هنوز به شدت خالی است، کسی که با جنبش طبقاتی و مارکس و وجدان خودش دروغ نمیگوید کسی که دنبال درجه گرفتن و خودستائی نیست، بیاید میدان تا سیاسی و مسئولانه و برابر و متمدنانه برای پر کردن خلاء بزرگ کنونی آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی گام جدی، فوری و تاریخی برداریم!

همچنانکه گفتم وقتی زمینه اجتماعی برای یک اعتراض به جنایت رژیم و “نه” گفتن به اعدام (احزاب ناسیونالیست فراخوان دهنده خودشان مخالف اعدام نیستند) فراهم میگردد کارگری ترین سیاست این است وارد آن میدان شوید و در آنجا نقش و سیاست و مهر خودت را بر آن روند بکوبید، غیراز این همه چیز بدون مانع به نفع همان نیروهای تمام میشود که جنبش ما خواهانش نیست و به زیانش تمام میگردد و زیر فشار قرار میگیرد. بنظر من مشکل اصلی جنبش ما اینجا است که بخش عمده آنچه که امروز به اسم کمونیسم و کارگر و غیره در قالب اپوزسیون خارج کشوری” دست بالا” را دارد و ما را هم به مجالس ملال آور خود نیز راه نمیدهند، همان کمونیسم و چپی است که در سال ٥٧ یکبار کمر جنبش ما را شکست و میدان را برای ارتجاع اسلامی و ملی خالی نمود. کمونیسم ملی و سنتی که نه تنها در میدان سیاست که در شکل رهبری و حزب داری اش نیز فرق اساسی با سنتهای بورژوائی در آن منطقه ندارد.

اگر کسی میخواهد از این وضع رهائی پیدا کنیم برای ایجاد سنگر سوسیالیستی و آلترناتیو جدید انقلابی و قدرتمندی که بند نافش به آن سنت سیاسی وصل نیست، اقدام خواهد نمود. و این هم نه در روی کاغذ در بطن مبارزه و شراکت در جدال روزمره علیه ارتجاع بورژوازی ممکن میگردد. حضور فعال در چنین مقاطعی که جامعه علیه حاکمیت به تحرک در میآید و در راس آن مطالبه شناخته شده جنبش ما علیه اعدام به مطالبه عموم تبدیل میشود و یا علیه افسارگسیختی و تروریسم رژیم علیه اپوزسیون زمینه اعتراض توده ای فراهم می شود، هیچ توجیه “کمونیستی” قابل قبول نیست برای عدم شرکت و حضورمان در چنین اعتراضی علیه حکومت اسلامی و جنایت اعدام، و برای تقویت صف جنبش طبقاتی و سوسیالیستی خودمان در مقابل دیگر جنبشها و نیروهای ارتجاعی حاضر در صحنه.

سوسیالیسم امروز: بطور خلاصه اگر در باره دست آوردها و درسهای این اعتصاب نظر خودت را به خوانندگان نشریه بگوئید چه خواهی گفت؟

سلام زیجی:چکیده درسها و دست آوردهای آن اعتصاب را میتوان چنین بر شمرد:

١-یکبار دیگر نشان داده شد که سنت اعتصاب کردن در این مورد و چه در دیگر عرصه های مبارزاتی یکی از سنتهای مثبت، کارگری-اجتماعی و موثر برای آزادیخواهان علیه طبقه حاکمه و دولت اسلامی آن است.

٢-بجای نظارگر بودن و سکوت، مقابله جامعه با پدیده جنایتکارانه جنایت اعدام یک امر مبرم، جدی و ممکن است.

٣-مقابله با اقدام نظامی و تروریستی رژیم برای ترور شخصیت های سیاسی و موشک باران و سرکوب اپوزسیون و مخالفین خود در داخل و بیرون مرزها به جامعه ربط دارد و میتوان در اعتراض موثر به آن دست سرکوبگری رژیم در داخل کشور را نیز کوتاهتر نمود.

٤-دستاورد و درس سیاسی-جنبشی آن نیز برای طبقه کارگر و سوسیالیسم و آزادیخوان این بود که اگر چه در مبارزه با رژیم و مخالفت با آن، انواع صدا خواهیم شنید، اما سر آنجام یک سیاست و یک جنبش ویک صف مستقل آزادیخواهانه، پیگیر برای سرنگونی کلیت بساط جمهوری اسلامی در میدان باقی خواهد ماند. آنهم سیاست سوسیالیستی و جنبش كارگری و آزادیخواهی صف سوسیالیستها و کمونیستها است. بقیه دیر یا زود با حاکمیت آشتی میکنند.برای شریک شدن در قدرت دولتی، و گرفتن سهمی از قدرت. اکنون نیاز دارند که با شعار “همه باهم” گاها در کنار ما قرار بگیرند برای ایجاد فشار به دولت مرکزی. به محض اینکه یک روز دستشان به قدرت دولتی برسد همان کاری با ما خواهند کرد که جمهوری اسلامی امروز آنجام می دهد!

٥- این اعتصاب در بطن عمومی بودن خودش باز مجددا این واقعیت سیاسی- طبقاتی را برجسته نمود که در کردستان نیز مانند همه جای ایران و جهان با یک جنبش و یک “خلق”، یک طبقه، یک مردم ، یک منفت ، و مطالبه و یک آینده مشترکی برای جامعه روبرو نیستیم. هر کسی غیر از این ادعای دیگری داشته باشد اگر ناآگاه و از دنیا بی خبر نباشد یک کلاهبردار حرفەای بورژوائی است! احزاب چپ و راستی کەبا زیر فرش کردن این واقعیتها و مفاهیم وارد میدان شدند و از اعتصاب عمومی برای “خلق خود” سوء استفاده نمودند، احزاب و نیروهای مخاطره آمیزی برای آیندە طبقه کارگر، جنبش سوسیالیستی و صف انقلابیون جامعه کردستان و ایران هستند.

٦-درس و تجربه مهم و آخر این است که فراخوان و دخالت حزب ما و بیانیه چند نهاد و فعال کارگری در کردستان و استقبالی که آز آن سیاستها شد نشاد داد که در این دوره عریانتر از سابق خود را نشان دادە شد کەجامعه دیگر میدان تخت و تاز جنبش ناسیونالیستی، جنبش اسلامی و جناح چپ جنبش ملی گرایان “حق تعین سرنوشت” نیست، جنبش طبقه کارگر و صف سوسیالیستهای بدون تخفیف و متضاد با آن سه جنبش، با این اعتصاب و به مناسب آن اجتماعات ضرورت پیدا کرد و ناچار گردید بطور تحزب یافته تر گامی در جهت جدا کردن صف روشنتر خود از بقیه بردارد.
منبع: شماره ٦٧ نشریه سوسیالیسم امروز
٣١ شهریور ١٣٩٧
٢٢ سپتامبر ٢٠١٨

Related posts

The US government’s terrorist act against PKK leaders is condemned

Sosialism Imroz

بیاد ٥٩ ستاره درخشان در آسمان کردستان … ” نه می بخشیم نه فراموش میکنیم “

Sosialism Imroz

رفراندوم حق مسلم مردم کردستان عراق است!

Sosialism Imroz

Leave a Comment