ژانین
آن امرد خانه ها در ایران باستان هستند که محل تجمع همجنسگرایان بوده و ازین رو واژه امرد(غیر مرد) بکار می رفت که این افراد را بدلیل نقش آنها در رابطه جنسی خارج از طبقه مردان میدانستند. و بالعکس فردی که در رابطه جنسی به اصطلاح فاعل باشد،نه تنها چندان قبح نمی شود بلکه بعضا نقشی بالاتر از مرد دارد.
از دیدگاهی دیگر همجنسگرایی زنان به دو دلیل عمده قبح کمتری دارد: اول اینکه رابطه جنسی دو زن برای جامعه مرد سالار دگرجنسگرا لذت بخش است. و دوم اینکه زنان همجنسگرا در رابطه جنسی اغلب به اصطلاح فاعل شناخته می شدند. این خصلت مردسالارانه را در قوانین دینی نیز میتوان به وضوح مشاهده کرد: در قانون اسلام حکم مرد مفعول در رابطه جنسی همجنس،در مرحله اول اعدام اما حکم فرد فاعل پس از سه مرتبه تکرار به اعدام میرسد. در رابطه جنسی دو زن نیز حکم دو نفر پس از سه مرتبه به اعدام میرسد.
اما مساله مهم تر اینجاست که با پیش روی جامعه و تکامل سیستم اقتصادی به شکل امروزی آن، تلاشی برای برابری کامل تمام افراد فارغ از جنسیت و گرایش جنسی آنها صورت نگرفته و تنها به تلاش برای برقراری برابری قانونی و حقوقی اکتفا شده است، حتی میتوان گفت در دوره ای که قدرت بطور سازمان یافته ای بوسیله سلاح قانون تحکیم یافت جرم انگاری رابطه با همجنس و ترنسجندریسم بصورت یک امر کاملا قانونی و مدرن زیر سایه قدرت در آمد.که البته شکافت عمیق این قدرت باعث شده امروزه تمام قوانین زیر سوال بروند.
درجامعه کاپیتالیستی امروز که همه چیز پیرامون رابطه ستم دیده و ستمگر در حرکت است و اصولا بقای سیستم با این جنگ پیاپی امکان پذیراست، دائما تلاش میشود با ابزار های مختلف این اختلافات عمیقتر شوند و از اتحاد توده ها، جلوگیری میشود. درگیری افراد دگرجنسگرا با همجنسگرا و دوجنسگرا،درگیری سیاه پوست و سفید پوست،درگیری سیسجندر و ترنسجندر وغیره برای مثال میتوان به تبلیغات سکسیستی در رسانه ها اشاره داشت که امروزه بیش از هرزمانی شدت گرفته و اتفاقا مخاطب این تبلیغات نه طبقه حاکم و سرمایه دار بلکه طبقه فرودست جامعه هست.
برای مثال می بینیم که بیش از همیشه کالا ها جنسیت بندی میشوند، شامپوی مردانه و زنانه، حوله مردانه و زنانه و…که اینها البته به سود شرکت های تولیدی نیز هستند زیرا میتوانند قیمت هارا چندبرابر بالا ببرند و از طرفی با ایجاد یک دوآلیسم در فضای جنسیتی حاکم برجامعه و تقویت اینکه افراد تنها در دوگانه زن/مرد جا میگیرند و خارج از این وجود خارجی ندارد،جامعه lgbtqaipرا مجبور میکنند به اینکه در یکی ازین دو قالب موجود جای بگیرند و از آنجا که این امر ناممکن است؛ منجر به حاشیه رانده شدن و سرکوب این افراد میشود.
از طرفی از آنجا که ابزار آگاهی برای طبقات فرودست جامعه به مراتب کمتر از طبقه سرمایه دار حاکم است،ما اوج lgbtqaip phobia را در این قشر میبینیم.همانطور که اوج خشونت علیه زنان را در طبقات فرودست میتوان مشاهده کرد. به حاشیه رانده شدن این افراد و آن دگری شدن آنها نیز باعث میشود هرچه بیشتر از سطح جامعه حذف و به یک امر بیرونی و خارج از سیستم بدل میشوند.و این میتواند بیش از هرچیزی باعث انزجار از سیستم نابرابر و وحشی موجود شود که دائما درحال راندن اقلیت های مختلف از سطح جامعه و راس قدرت است.
سوسیالیسم امروز باید تمرکز به مراتب بیشتری بر به حاشیه رانده شدگان و آن دگری های جامعه و سرکوب های وارده بر آنها بکند.از بین بردن هرگونه نابرابری و ستم وظیفه سوسیالیسم است و تنها زمانی عبارت”اقلیت در هیرارشی قدرت” از بین میرود که برابری در تمام ابعاد خود شکل گیرد و کل نظم موجود که براساس استثمار و نابرابری و ستم حرکت میکند،فروپاشد.