Simroz.org
مقالات

تهران : یک سوسیالیست، یک اسلامی و یک شونیست در یک تاکسی

تهران: یک سوسیالیست، یک اسلامی و یک شونیست در یک تاکسی
بهاره آزادی

دلم برای دوستم تنگ شده است،  و رفتم او را ببینم. مسیر برگشت از میدان رسالت به سمت میدان ولیعصر است .سوار تاکسی می شوم و اولین نفری هستم که سوار تاکسی می شوم و منتظرن تا پر شود .رادیو روشن است، می گویم  روحانی داره حرف می زنه،  میگه اره یک دروغگوی بزرگ و فریبکاره . در جواب می گویم مختص روحانی نیست فریبکاری  از خصوصیات این نظام است. میگه درسته، اما خدا را شکر یک لیدر فهیم و قوی داریم.  با کمی تعجب به او خیره می شوم می گویم منظورتان کیه .در جواب می گوید اقای رضا پهلوی. با خنده می گویم اره خوبه اما فکر نمی کنید که افتادن  ایران به دست جریان اسلامی و اخوندها شاه مقصر اصلی بود.  اگر می گذاشت که حزبی غیر ار حزب رستاخیز فعالیت می داشت، اگر ساواک و زندان نداشت، اگر فقیر آنزمان هم گسترده نبود، اگر مردم از سایه شاه هم نمی ترسیدند، مردم می تواتستند انتخاب بهتری داشته باشند و اوضاع به اینجا خطم نمیشد. شاه احزاب سیاسی و چپی را بست و مساجد را برای آخوندها  و مراسم مذهبی باز گذاشت.

میگه چرا اما آقای رضا پهلوی آزادتر فکر می کند و  رفراندم برای انتخاب مردم انجام می شود که مردم سلطنت یا جمهوری را انتخاب کنند . میخواستم بگویم صدای زورنا از دور خوش است، خمینی هم قرار بود آزادی و امنیت و رفا و اتوبوس مجانی بیاورد!، نرسیدم. بعد از مدت کوتاهی تاکسی پر می شود یکی از مسافران که به نظر می رسد دهه شصتی باشد جلو تاکسی می نشیند و وارد بحث می شود، در واقع بحث دیگری شروع میگردد. مذهبی است و از طر فداران جنبش سبز. حالا یک دهه شصتی  طرفدار جنبش سبز که مذهبی است، یک سلطنت طلب دهه سی و یک سوسیالیست دهه پنجاهی. جوان دهه شصتی باشور و حرارت و عصبانیت زیاد از اوضاع نابسانان حرف می زند و به شدت بر ضد رضا پهلوی و اپوزیسیون  خارج از کشور و حتی از دست مردم بی تفاوت که در جنبش شرکت نمی کنند و در اعتراضات  به طور وسیع شرکت نمی کنند گله مند است و اعتقاد دارد تا این مردم با این شرایط خودشان را اصلاح نمی کنند و به طور جمعی رفتار نمی کنند اوضاع همین است . در جوابش می گویم اقا همین مردم سه میلیون نفرکه در خیابان ریختند و اقای موسوی مدیریت نکردند چون خودش پیکره رژیم بود، اقای موسوی بهایی نداند چون دنبال سهم گرفتن خودش در قدرت بود و این مردم بودند که با خون جوانانشان بها ی این اعتراضات را می دهند و اقای موسوی و جناحی از رژیم از آن سود بردند. آن جناح و آن بخش جنبش سبزی در خانه اش نشسته اند و مشکلی هم ندارند .

می گوید سه میلیون نبودند و شش میلیون بودند. می گویم چه بدتر!، ایا اگر رکی به کفش نداشتن و مخالف سیستم بودند، که نبودند، نباید می گفت این نیرو باید به سمت پاستور بروند و کار را یکسره کنند؟، اقای موسوی در توهم دوران طلایی امام فقط امدند جوانان مردم را  به کشت دادند و به نظام خدمت کردند. همان دوران طلایی اعدام های دهه شصت و تجاوز به دختران سیزده ساله  اگر اقای موسوی روشنتر حرف می زدند، که نمیتوانسترند تیر به پای خودشان بزنند، که خواهان استمرار  ولایت فقیه هستند، که نمی بایست باشند، به این شکل مردم نا امید نمی شدند . در جواب می گوید  اینطور نگویید که موسوی بهایی نداده، اقای موسوی ایراداتی دارد اما “تمرین دموکراسی” بود. در جواب گفتم موسوی و تمرین دمکراسی؟ ابدا، او روی توهمات بخشی از مردم و نارزایتیهای آندوره سرمایه گذاری کرد اما چون خودش رأیمی بود و هست نتوانست از آن علیه کلیت نظام بهره بگیرد. از آن طرف، راننده تاکسی سلطنت طلب دوباره شروع کرد به طرفداری از بختیار و شاه ، در جواب می گویم اگر اینها بر سرنوشت مردم حاکم نمی بودند احترام و ارزش و اینده بهتری بدست می آوردند، هر چه میکشیم از دست آن نظامهای قرون وسڕطی و ملی یا مذهب گرایانه است. …

هفت تیر پیاده می شوم و خداحافظی می کنم و می گویم ممنون که همدیگر راتحمل کردیم به امید آزادی . و به امید روزی که این مملکت دیگر نه نیاز نه به شاه داشته باشد نه به شیخ .هر دو امتحان خود را پس داده اند .–، هر دو ابزار دست سرمایه داران و اتثمارگرانند، برای آینده بهتری باید تلاش کرد!
منبع: شماره ٨٢ نشریه سوسیالیسم امروز
www.simroz.org
٢١ دی ١٣٩٧
١١ ژانویه ٢٠١٩

Related posts

ایران بعداز اعتراضات هفتم دیماه ٩٦ و وظایف ما

Sosialism Imroz

از روئیاهای ضد انقلابی عبدالله مهتدی تا واقعیتهای جاری در جامعه

Sosialism Imroz

اتحاد و اعتصاب رانندگان کامیون و کامیونداران در یک نگاه …!

Sosialism Imroz

Leave a Comment