به مناسبت نوروز امسال مراسم نوروزی در اردوگاه سازمان زحمتکشان کردستان ایران برگذار شد.
عبدلله مهتدی خود مشعل در دست ، به شیوه اغراق آمیز اسکورت مردانه شده است( زنان غایب اند) .
او روی فرش قرمزی رژه میرود، گویا فقط خودش حق قدم گذاشتن بر آن را دارد چرا که محافظ هایش خارج از فرش او را اسکورت می کنند. انگار دارد حساب دستشان میدهد که از همین حالا بدانند که این نوع فرش ها برای خواص است . و برای رسیدن به این منزلت باید بندگی و عبودیت یادشان بماند.( کما اینکه او خود بنده سیاست حزب بارزانی است.)
نمایشی کمیک و به شدت عقب مانده است. عقده های فروکوفته ای را عیان میکند که او چه شتاب هیستریک و عصبی برای تمرین و قاپیدن ابتذال های مرسوم در دنیای سیاست بازان را دارد،
خصوصیتی که همواره با آن تداعی شده است.
اما این انتخاب خود اوست ، او به این متعلق است ، از روزگاران دور تصمیم گرفته که “خوب نماند “. بر او نباید خرده گرفت. خیلی وقت است که در دنده خلاص گذاشته و قید “همه چیز” را زده است.
از اینکه کدخدای اطاق شکنجه زندان ترکبه می شود( مراجعه کنید به به بسوی سوسیالیسم دوره جدید) تا حمله نظامی به اردوگاه حکا، از دوستی با سازگارا تا عجین شدن با سیاستهای راست و مافیائی، از تحریف بدیهیات تاریخ چهل سال اخیر تا مدافع و فعال شدن سیاست راه حل آمریکایی مسئله کرد. از طرح کودتا علیه ابراهیم علیزاده دبیر اول حکا تا ارسال پیام تسلیت به خانواده منتظری و مواضعی دیگر از این دست.
او دنیای آرزوها یش را دنبال میکند و عصبی و چهار نعل تلاش میکند که شیوه بازی رئیس جمهور شدن را تمرین کند، اگر هم نشد لااقل با این پیش پرده ها دلی از عزا بدر آورد ، چه کسی میداند فردا چه کسانی صدای مرغان و آواز گنجشکان را ، سحر گاه روز بعد نخواهند شنید. عمری هم باقی بود ، چه خوب که با برنامه و آمادگی برایش کار کرده است.
قرار است در این نمایش مشعل ، جامانه دور گردن، رژه روی فرش قرمز ، اسکورت و “نوروز” دل ها را چنان بربایند و عقل ها را فلج کنند که کسی متوجه سکوت تایید آمیز او در مقابل قصابی و لت و پار شدن “گه له که مان” ( آنگونه که خودش از مردم کورد نام میبرد) عفرین به دست فاشیسم جریان اوردوغان نشود.
آیا این چیز عجیبی است؟ آیا این شعبده بازی حرفه ای است ؟به هیچوجه . او می داند که برای رژه های بزرگتر و رسمی تر در آینده با این نوع از سیاست کردن ، کفایت و مطلوبیت اش را نشان میدهد.کما اینکه رابطه تنگاتنگ اش با خانواده بارزانی و هم سیاست شدن با آنها امروز این رژه اشرافی را میسر کرده است. رژه ای که در نظر او سکوی پرتاب برای آینده بر روی فرش های بزرگتر و دراز تر است. ولی نه پهن تر!!
با این همه به نظر میرسد که نباید زیاد به او پرداخت ، وقت کشی است . اگر چه گهگاه لازم میشود.
یک جریان مدرن و جدی باید خود را به خود رهایی و خود آگاهی اجتماعی انسانهای موضوع کارش اختصاص دهد.
جنبه تراژدیک
به جمعیت حاضران نگاه کنید ، “مردم عادی” و نیروی تشکیلاتی را میگویم.
فرض کنیم که تعدادی از این ها از این تشکیلات چون پلی برای رسیدن به اروپا از این تشکل استفاده/ سو استفاده میکنند ، اما روی بحث من به خاطر آن بخشی از این جوانان و مردم است که از لحاظ آرمانی تصور میکنند که به درست درون آن تشکیلات اند، اگر چنین است که هست پس چرا آنها به این تشکیلات رو میکنند ؟ چرا او اینجا شنونده و تماشاچی دارد؟
برای این باید چپ و نیروی سوسیالیست و سکولار و عدالتخواه به خودکاوی بپردازد.
ما چه افراد و چه تشکلها یی که خود را به این قطب متعلق می دانیم در این تراژدی مقصریم.
بیش از دو دهه و نیم چرا نتوانسته ایم که با کار و آموزش به شیوه علمی ( بویژه به لطف اینترنت) این جوانان و توده مردم کردستان( فرض ام این است که همه کرد هستند) را اگر چه تعدادشان هم زیاد نباشد ، آموزش دهیم که متوجه باشند که این ها نه قابل تماشا کردن هستند و نه بودن در صفوف شان مایه فخر و افتخار است.
هیچ ضرورتی ندارد اینها چند سال دیگر گونه های خود را چنگ بزنند که چرا نفهمیدند، لازم نیست به شیوه تجربی به این سطح از دانش برسند آنهم ناقص و ناتمام.
شیوه هایی که متکی است بر ارتقا توقع این “تازه کار ها” از خودشان، علم مدیریت، نقش مشارکتی خودشان درون یک تشکل ، که در پرتو آن برایشان روشن و بدیهی باشد که این سنتها به روز نیستند.
کار فرهنگ سازی که سیاست کردن را به شیوه ای مدرن به آنها یاد بدهد . یادشان بدهد که این فرد پرستی ها و خودشیفتگی ها مذموم است، که این تشریفات در خانه سیاست بازان و معامله گران سیاست راه و جا دارد . اینها مناسبات کهن و نه مدرن را به نمایش میکشد. و پشیزی سنخیت ندارد با ذهنیت شهروند امروزی.
به آنها درس انسانیت و اخلاق مداری را بیاموزد و بیاموزد که انسانیت ورای همه چیز است، برای دفاع از انسانیت به دشمنان مردم پناه بردن معامله و بیز نس است. و بنام دیپلماسی و رابطه دیپلماتیک حقیقت کتمان نمیشود.
به آنها این درک و معیار را بدهد که چرااین تشکیلات مراسم نوروز را آنهم درکردستان عراق را ، تا این حد سیاسی جلوه میدهد ، و این که تشریفات و اسکورت بازی چقدر حقیر و غیر سیاسی است. و مهمتر این که این سنتها را و تعلق اجتماعی- طبقاتی آن را بشناسند.
در چنین سطحی از دانش و فرهنگ در میان جوانان اقشار و طبقات پایین در کردستان کسی از آنها برای این نوع از سیاست کردن نباید تره خرد کند و نخواهد کرد.
آنگاه اگر مهتدی با همکلاسیهای طبقاتی- فرهنگی خودش ، با هم کیشان خود هر جور میخواهد مراسم بگیرد خود داند.
تا رسیدن به این قله از فرهیختگی سیاسی و فرهنگی باید چپ مدرن و سوسیالیست امروزی به فکر چاره باشد که چگونه توده های مردم ، کارگر و زحمتکش را آموزش دهد .
که عارشان بیاید که با چنین مناسباتی تداعی شوند تا چه برسد به اینکه جزئی از آن باشند.
( سوسیالیسم امروز: این مطلب برگرفته از صفحه فیس بوکی رفیق حمید شعبانی است و مستقل از رابطه و تعلق سازمانی ایشان در این نشریه بازتكثیر میگردد)
previous post