آذر کیمیا
همه انسان ها برای گذراندن زندگی خود نیاز به تلاش و فعالیت دارند. نیاز های فردی و اجتماعی افراد در گرو کار و تلاش انسانها میباشد. اما حاصل تلاش و فعالیت هر گاه ناعادلانه و نابرابر شد بر ضد منفعت و امنیت و رفاه تلاشگران، که اکثریت جامعه اند، و به نفع صاحبان ابزار تولید و سرمایه، که اقلیت جامعه اند، تمام میگردد.
جامعه برای گرداندن چرخ تولید در تمامی عرصه ها به نیروی کار نیاز دارد. در واقع بدنه اجتماع از وجود هر گونه نقص در هر گوشه ای از این پیکر آسیب می بیند. بیکاری، که خود ناشی از همان منفعت اقلیت سرمایه دار هستش، یکی از بزرگترین معضلاتی است که توازن و تعادل جامعه را به هم میریزد و باعث ایجاد بحران های متعدد در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، روانی و سیاسی می شود. بیکاری در واقع شاهراه اصلی معضلات و ناهنجاری های اجتماعی است و حل ان بسیاری از مشکلات اجتماعی روانی اقتصادی جامعه را بر طرف می کند.
بدیهی است که اولین تاثیر بیکاری کاهش در امد است و کاهش در امد نه فقط یک فرد و یک خانواده بلکه یک جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. در جامعه ای که عرضه و تقاضا متعادل نباشد رونق اقتصادی “عادلانه” به چشم نمی خورد، بلکه همواره جیب اقلیت پرتر و شکم اکثریت گرسنه تر میگردد. در این حالت واسطه گری و دلالی و روی اوردن به مشاغل کاذب نیز افزایش پیدا می کند.
ازسوی دیگر از آن جا که پدیده بیکاری امرار معاش انسانها و سرمایه گذاری روی اماکن تفریحی را با مشکل مواجه می کند و نیاز عاطفی و روانی مردم برای گذراندن اوقات خوش بر اورده نمی شود. افزایش اختلالات روانی افزایش، اختلا فات خانوادگی، بوجود امدن مشکلات مالی، کاهش رضایت مندی از زندگی مشترک، احتمال وجود اختلاف نظر برای اداره زندگی، تنش در روابط زناشویی، افزایش اضطراب و استرس، کاهش عزت نفس، و احتمال بروز رفتارهای پر خاش گرانه احتمال، ارتکاب به جرایم و گرایش به انجام کارهای منفع، و احساس حقارت و کمبود جدی در جامعه از جمله تبعات منفی بیکاری است. این نوع پدیدهای شکننده که با خود هر روزه و هر ساعته انواع قربانی و ناهنجاری اجتماعی به دنبال دارد می توان با هزینه ای که برای نیروهای سرکوب و آخوند و مساجد و روزه خوانی پرداخت می شود و هیچ نفعی برای انسانها نیز ندارند، به آسانی رفع نمود!
اما برای همگان روشن شده است دولت و طبقه سرمایه دار حاکم بر ایران که اکثریت بزرگ جامعه ایران را به فقر تهی دستی و گرسنگی سوق داده و میلیون ها بیکار یکی دیگر از عواقب فاجعه با نظم سرمایه داری و سیاست های این طبقه است نه میخواهد و نه میتواند کار جدی در این اوضاع وخامت بار ایجاد کند. لذا همان گونه که در تمام دوران سیاست خود نشان داده است برای کنترل و مهار موج نا رضایتی و مبارزه طبقه کارگر و توده های زحمتکش علیه فقر بیکاری و گرسنگی و برای حفظ سلطه طبقاتی خود به اختناق و سرکوب و دیکتاتوری روی اورده و ابتدایی ترین حقوق و ازادی های سیاسی را از توده های مردم ایران سلب کرده است.
در اینجا دیگر فقط کارگران و زحمتکشان نیستند که با ستم و استبداد رژیم حاکم مواجه اند بلکه خواست ازادی های سیاسی و مبارزه برای برانداختن اختناق بی حقوقی و استبداد مطالبه عموم توده های مردم ایران است. تا وقتی که نظم کنونی حاکم باشد فقر، بیکاری، گرسنگی. دیکتاتوری و استبداد به جای خود باقی خواهد ماند بنابراین نخستین گام در راه تحقق مهم ترین مطالبات فوری کارگران و زحمتکشان سر نگونی طبقه حاکم خواهد بود. هیچ نیرویی جز طبقه کارگر و صف آزادیخواهان و سوسیالیستها قادر به انجام این وظیفه بزرگ نخواهد بود،
اما سرنگونی طبقه حاکم توسط کارگران و زحمتکشان هنگامی تحقق خواهد یافت که خود طبقه و پیشروان آنها متشکل و متحد شوند و پیروی از سیاست و اهداف سوسیالیستی و ضد سرمایه داری نمایند، با چنین افق و جشم اندازی میتوان از کانال حزب سیاسی خود ملزومات عملی سرنگونی چنین نظام ضد انسانی تدارم دیده و به سر آنجام برساند. حزب سوسیالیست انقلابی ایران حزب این مبارزه و تلاش و آینده هست و خواهد بود.