کارل مارکس هنوز زنده است
امروز پنجم ماه مه تولد دویست سالگی کارل مارکس است.
کارل مارکس بعد از گذشت ۱۳۵ سال از مرگش هنوز در دل و ذهن میلیونها انسان کارگر و زحمتکش رنج دیده در سراسر جهان زنده است و روز تولد این بزرگ مرد تاریخ را به شکلهای گوناگون در خیابانها ، محل کار و هر جای که امکانش باشد و به هر نحوی که شده گرامی میدارند.
کارل هاینریش مارکس ” کارل مارکس ” در ٥ ماه مه ١٨١٨ در شهر تریر،پروس،آلمان متولد شد.
مارکس قبل از این که فیلسوف، جامعه شناس، تاریخ دان، اقتصاد دان باشد او یک کمونیست،یک سوسیالیست و یک مارکسیست کارگر مبارز انقلابی بود که برای نابودی جامعه سرمایه داری، برای نابودی مالکیت خصوصی و کار مزدی و برای برقراری مالکیت اشتراکی مبارزه می کرد. مارکس یک مبارز واقعی بود.
پنجم ماه می (۱۵ اردیبهشت) سالروز تولد دویست سالگی بزرگمردی است که بیتردید در تحولاتِ فکری بشر نقش بیمانندی ایفا کرده، و با ورود به سومین سده، آثار وی در عرصههای نظریِ فلسفی، اقتصادی و علوم اجتماعی، و نیز در عرصهی مبارزات سیاسی و طبقاتی کماکان جهتدهندهی تغییر و تحولات مهم اجتماعی است. واقعیتی است که در صدسالگی تولد مارکس اولین انقلاب بزرگ به نام او در کشوری چون روسیه اتفاق افتاده بود، و در حدود یکصد و پنجاه سالگیاش انقلابهای بزرگ دیگری باز تحت نام او در چین، ویتنام، کوبا و دیگر کشورها روی دادند، اما اکنون در دویست سالگیاش دولت های آن کشورها، که حدود نیمی از جمعیت جهان را تحت پوشش داشتهاند، به درجات مختلف از افکار او فاصله گرفتهاند. با آنکه از این شکستها و عقب نشینیها، که خود تا حدی نیز معلول برداشتهای غیردقیق وعجولانه از نظرات مارکس بود، جهانبینی مارکسی را برای پارهای به زیر سؤال کشید، اما نتوانست و نمیتواند کلیت تفکری را که مارکس پیریزی کرد سست کنند.
همانگونه که او پیشبینی کرده بود، نظام سرمایهداری تمامی ساختارها و روابط ماقبل سرمایهداری را نابود کرد و «بازار جهانی»اش را به سرتاسر کرهی زمین گسترش داد و عمدهی نیروی کار و نیروهای طبیعت را تحت کنترل درآورد. میل به تمرکز هرچه بیشتر قدرت اقتصادی، قدرت سیاسیِ طبقهی سرمایهدار را نیز هرچه بیشتر کرد، و همزمان با پیشرفتها و تحولات عظیم اقتصادی، علمی، تکنولوژیک و اجتماعی، استثمارِ انسان و طبیعت و نابرابریهای اجتماعی را تشدید نمود. سرمایهداری پیشرفته و افسارگسیختهی امروزی که خود را در شکل نولیبرالیسم همراه با سلطهی جهانی انحصاریِ سرمایهی مالی و با بحرانهای ساختاری و ادواریاش عرضه، و انسان و انسانیتی بیگانه، منفرد و منزوی خلق کرده، همان ویژگیهایی را یافته که مارکس پیشبینی کرده بود.
کسی که همراه با رفیق و همرزمش، فردریش انگلس، به سوسیالیسم پایه ای علمی بخشید، کارل مارکس بود. او نوشت: « در حالی که از یک سو، سوسیالیسم تخیلی و مکتبی که کل جنبش را تابع یکی از لحظه های آن میکند، و فعالیت مغزی فضل فروشان را به جای تولید اجتماعی می نشاند، مبارزه ی انقلابی طبقات را با همه ی ضرورت های آن حذف می کند و در حالی که این سوسیالیسم مکتبی که در باطن کاری جز ایده آلیزه کردن جامعه ی موجود انجام نمی دهد… این سوسیالیسم را پرولتاریا طرد و به خرده بورژوازی واگذار می کند… پرولتاریا بیش و پیش تر به گرد سوسیالیسم انقلابی، به گرد کمونیسم که برای آن بورژوازی نام بلانکی را اختراع کرده است، جمع می شود. این سوسیالیسم همانا اعلام تداوم انقلاب است. همانا اعلام دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا همچون نقطه ی لازم گذار به الغای کلیه ی روابط اجتماعی که متناظر این روابط تولیدی اند به انقلاب در همه ی ایده هایی که نتیجه ی این روابط اجتماعی اند. » (مبارزه ی طبقاتی در فرانسه)
مارکس در 1867 جلد نخست « سرمایه » را منتشر ساخت که اثر اصلی و جاودانه ی وی می باشد. وی در این اثر گرانبهاء بنیادهای نظرات اقتصاد سوسیالیستی، و نقد به جامعه ی موجود و وجه تولید سرمایه داری و تأثیرات آنرا برشته ی تحریر درآورد. فعالیتهای تئوریک و سیاسی مارکس زیادند. آثار ارزشمندی که از سویی بنیان های فکری رهائی کارگران از زیر سلطه ی سرمایه را توضیح میدهد، و از سوی دیگر این واقعیت را به اثبات میرساند که وجه تولید سرمایه داری بدست طبقه ی کارگر آگاه به زیر کشیده خواهد شد. دست نوشته های اقتصادی و فلسفی، درباره ی مسأله ی یهود، تزهایی درباره ی فوئرباخ، مبارزه ی طبقاتی در فرانسه، گروندریسه، مقدمه ای بر نقد اقتصاد سیاسی، گذشته- حال و آینده ی اتحادیه های کارگری، جنگ داخلی در فرانسه، بی تفاوتی سیاسی، بی اعتنایی به سیاست، نقد برنامه ی گوتا و دهها و صدها اثر و نوشته ی دیگر که بسیاری از آنها هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده اند، ثمره ی چند دهه مطالعه و تحقیق مارکس میباشند.
مارکس به بهترین وجه آشکار نمود که ایدههای ما اساساً انعکاسی از جهان پیرامون ماست و در خارج از ذهن ما وجود دارند. او ثابت کرد، سرمایه داران از طریق استثمار نیروی کار، و با زور و سرکوب و اعمال دیکتاتوری توسط دولت هایشان توانسته اند بر سرمایه، و ثروت و سامان خود بیافزایند. مارکس، «انقلاب سوسیالیستی» را بعنوان تنها راه تغییر زندگانی فلاکت بار پرولتارها میدانست و همواره بر این عقیده پای میفشرد که بدون تحقق چنین امری، چرخ استثمار و ستم طبقات حاکم از حرکت باز نخواهد ایستاد.
افکار و اندیشه های کارل مارکس فقط به دنیای قرن نوزدهم میلادی اختصاص ندارند و چراغ راهنمای بشریت برای همیشه اند. بگذارید مدافعین وضع موجود بدانند، آراء و آموزه های مارکس تا انهدام وجه تولید سرمایه داری بدست پرولتاریای جهان، از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهند شد. بگذارید طبقات دارا و هیأت های حاکمه ی جهان بدانند روزی آرمان مارکس، انگلس، و لنین که رهایی کل بشریت از چنگال مناسبات سرمایه داری است، توسط توده های کارگر و استثمار شونده محقق خواهد شد.
در ۱۴ مارس ۱۸۸۳، وقتی که انگلس و خدمتکار وارد اتاق مارکس شدند، او را دیدند که آرام در صندلیاش به خواب ابدی رفته است. سه روز بعد یازده نفر در مراسم خاکسپاری مارکس در گورستان هَی گِیت در لندن جمع شدند. انگلس به دوستی نوشت، «بشریت با از دست دادن این بزرگترین خِرَد زمانه، درماندهتر شد.»